
احسان محمدی؛ به سایت رسمی فدراسیون فوتبال، اگر نخستین گزارشگر برنامههای زنده ورزش رادیو نباشد بیشک یکی از اولینهاست. مردی که علاوه بر صدای گرم و قلم پر انرژی یک ورزشکار واقعی هم بود. عطاالله بهمنش بسیاری را با ورزش قهرمانی آشنا کرد. با صدای او چند نسل المپیک و جام جهانی را چنان شنیدند که انگار تماشاگر روی سکوها بودند، با کلمههایش در روزنامهها و مجلات به ورزش وزن و اعتباری دارد و آن را از زیر سایه اخبار سیاسی و اجتماعی بیرون کشید و هویت بخشید.
او نماد ورزشی نویسی و گزارشگری ورزشی در ایران بود، 94 سال شریف زیست و تمام زندگیاش را وقف ورزش، پژوهش، گزارش و نگارش کرد.
عطا بهمنش که به عنوان یک دونده دو و میدانی تهران در رشتههای نیمه استقامت دستاوردهای بسیاری داشت، برای تیم فوتبال بانک ملی به عنوان دفاع راست بازی کرد، در کوهنوردی و تنیس هم دستی داشت و در کشتی هم چنان کاربلد بود که در کسوت دبیر و نایب رئیس فدراسیون کشتی ایران کوششهای بسیاری کرد. همین درآمیختگی با ورزش به معنای واقعی و تجربه فضای آن به صورت عملی باعث شده بود که نقدهای بهمنش فراتر از ستونهای روزنامه باشد. کار را میشناخت و با ساختار اداری آشنا بود، رویا نمیبافت و گرچه صدایی خوش طنین داشت و هنگام گزارش ترکیبهای جذاب میساخت اما اهل اغراقگویی بیاندازه نبود.
رویدادهای بزرگ ورزشی از المپیک تا بازیهای آسیایی را با حرارات گزارش میکرد، از فوتبال لذت میبرد و عملاً دایره المعارف زمان خودش بود. یک ویکیپدیای زنده که دایره اطلاعاتش مرز نداشت.
یه کتاب «جام جهانی فوتبال از آغاز تا ۲۰۰۲»، بازیهای المپیک از آغاز تا امروز» و «گام به گام، با جام: تفسیر و آلبوم فوتبال جام جهانی اسپانیا ۱۹۸۲» از تالیفات مردی است که پاکیزه و اخلاقی زندگی کرد و تنها نماد ورزش و ورزشی نویسی نبود. نماد شرافت حرفهای روزنامهنگاری هم بود.
در قسمتی از کتاب فوتبال، نوشته استاد بهمنش آمده است: «اگر هنر بازی با توپ و انسانیت و ادب و نزاکت را از فوتبال بگیرم چه چیزی باقی میماند؟ هیچی! لگد زدن به توپ.» این همان چیزی است که امروز فیفا به آن رسیده است، اینکه فوتبال باید «فراتر از یک بازی» باشد، دستاندرکاران فوتبال باید «مسئولیت اجتماعی» داشته باشند و همه چیز را در بردن و باختن خلاصه کردن خیانت به زیبایی های فوتبال است....
پیشرو بودن همیشه کار سختی است، جاده را برای نسلهای بعدی هموار کردن کار هر کسی نیست، کار مردان استخوان درشتی مثل عطاالله بهمنش است که قلب و قلمشان برای ایران میتپید. او علیرغم بیمهریها هرگز جلای وطن نکرد، ماند، امیدوار ماند و .... تا اینکه 11 تیرماه 1396 الهه مرگ او را در آغوش کشید و یکی از صداهای ماندگار ایرانیان خاموش شد. مردی که علیرغم جلای خاک، هنوز در قلب بسیاری از همنسلانش زنده است، نفس میکشید و صدایش یادآوری درخشش و افتخار تختی و موحد و ... است. یادش گرامی باد که نامش هنوز به رسانه ها اعتبار می دهد.